قبل از راهاندازی کسب و کار، تدوین استراتژی بازاریابی و فروش در طرح کسب و کار بسیار مهم است.
برنامه فروش و بازارایابی طرح کسب و کار علاوه بر اینکه شما را مجبور میکند
نگاهی دقیق بر تمامی موضوعات کسب و کار از جمله موضوعات مالی، بازار، محصول و … داشته باشید،
شما را مجبور میکند مسیر سوددهی کسب و کار را شناسایی کنید و در مسیر صحیح گام بردارید.
عموما تمرکز بر تولید محصولات/خدمات بدیع است و فراموش میشود که کسب و کار
بدون مشتریان فایدهای ندارد.
تدوین استراتژی بازاریابی و فروش بخش موثر برای یافتن مشتریان و راه فروش به آنها است.
بهتر است قبل از ورود به بخشهای اجرایی این مقاله، تمایزی میان بازاریابی و فروش قائل شوید.
بازاریابی به مفهوم افزایش شناخت بازار از محصولات و خدمات شما و اعتماد به شماست.
فروش مرتبط به موضوعاتی مثل مذاکره و ثبت قرارداد است.
بنابراین تولید آگهی تبلیغاتی در تلویزین ( با هدف افزایش شناخت بازار نسبت به شما) وظیفه تیم بازاریابی است.
زمانی که با شما تماس میگیرند تا از شما خرید کنند، تیم فروش شما مسئولیت پیشبرد فروش را بر عهده دارد.
مشتریان صنعت خود را طبقهبندی کنید
کمتر مفهوم بازاریابی به اندازه طبقهبندی بازار، قدرتمند است.
طبقهبندی به مفهوم تقسیمبندی بازار به طبقات مختلف بر اساس مولفههای معنادار است.
به طور مثال جنسیت، سن و سطح درآمد از جمله مولفههای کلیدی بازار B2C است.
آیا مردان یا زنان مسن میتوانند بازار هدف تنقلاتی باشند که چندان برای سلامتی مفید نیستند؟
اگر محصول لوکسی میفروشیم مناسب است که در محلههای فقیرنشین آن را توزیع کنیم؟
طبقهبندی بازار دید شفافی جهت تعیین استراتژی بازاریابی میدهد.
برخی از مولفههای پراستفاده به شرح زیر است:
- سن
- جنسیت
- سطح درآمد
- سطح تحصیلات
- شغل
آنچه در تدوین استراتژی بازاریابی و فروش باید لحاظ شود
پایه و اساس بخش استراتژی بازاریابی و فروش بر اساس ۵p بازارایابی و شناخت آمیخته بازار تدوین میشود.
بنابراین ۵P بازاریابی را اینجا بررسی میکنیم
Product یا محصول/خدمت
تشریح کننده محصولات و خدماتی است که به مشتریان ارائه میکنید.
البته تشریح محصولات و خدمات شامل موارد متعددی میشود.
ویژگیهای فیزیکی، شیوه استفاده از آن، چگونگی تمایز از رقبا و ارزشی که به مشتریان بالقوه ارائه میکند میشود.
Price یا قیمت محصول/خدمت
این عامل، سیاستگذاری قیمت را نشان میدهد و حاشیه سود فروش را مشخص میکند.
قیمت باید ویژگی رقابتی و سودآوری داشته باشد.
در قیمتگذاری محصول و خدمات باید هزینههای ثابت و هزینههای متغیر را در نظر بگیرید.
در نظر داشته باشید کدام هزینهها با افزایش تولید ثابت است و کدام هزینهها با تغییر میزان تولید تغییر میکنند.
اگر قیمت محصول و خدمت شما پایینتر یا بالاتر از رقبا در نظر گرفته اید، علت چیست؟
چگونه تفاوت قیمت را توجیه میکنید؟
قیمت بالاتر به دلیل کیفیت بالاتر است؟
قیمت پایینتر بابت بهای تمام شده پایینتر است؟
Place یا توزیع
در چه محدوده جغرافیایی محصولات و خدمات خود را میفروشید؟
در کدام شهر و محله تمرکز دارید؟
چگونه کالا را به دست مشتریان میرسانید؟
فروش آنلاین و اینترنتی هم دارید؟
از طریق خرده فروشان هم محصول شما فروخته میشود یا مستقیما از شما باید خریداری شود؟
انتظار فروش در هر شهر یا محله چقدر است؟
کسب و کاری را در نظر بگیرید که انتظار دارد ۸۰ درصد فروشش در شهر تهران محقق شود و ۲۰% در شهر کرج.
در نتیجه شیوههای بازاریابی و توزیع برای آن متفاوت است.
احتمالا در شهر تهران بر فروش آنلاین مانور دهد و برای کرج از طریق واسطههای فروش و فروشگاهها اقدام کند.
در این بخش حق واسطه، هزینههای حمل و نقل(ارسال با پست، پیک و …) هم در نظر گرفته شود.
در نهایت فرایند و تصویر شفافی از شبکه فروش و مسیر توزیع بدست میآید.
Promotion یا ترفیع/ترویج محصولات و خدمات
از چه کانالهایی جهت اطلاعرسانی و ارتباط با بازار هدف استفاده میکنید؟
تبلیغات محیطی (مثل بیلبورد در اتوبانها)، فضای مجازی(مثل تبلیغات کلیکی) یا ویزیتوری را انتخاب میکنید؟
چه میزان سرمایه برای تبلیغات و ترویج محصولات/خدمات در نظر گرفتهاید؟
People یا نیروی انسانی
نیروی انسانی چگونه باید محصول و خدمات را ارائه کند و فرایند بازاریابی آن چگونه است؟
تیم تولید چه کسانی هستند و چه تخصصهایی نیاز دارد؟
چه آموزشهایی حین کار نیاز است؟
اثربخشی استراتژی بازاریابی را فراموش نکنید
اجرای استراتژی بازاریابی هزینه بالایی دارد.
اگر قرار باشد ۱۰۰ میلیون تومان هزینه بازاریابی کنید، انتظار دارید چه اتفاقی برای شما بیافتد؟
توقع دارید با پخش آگهی تبلیغاتی شما در تلویزیون چند نفر به سایتتان رجوع کنند؟
با حضور در نمایشگاه تخصصی صنعت شما چه تعداد مشتری ایجاد شود؟
با تبلیغات کلیکی در وبسایتها چند نفر در سایت شما عضو شوند؟
با ارسال پیامک به مشتریان بالقوه چه تعداد تماس با واحد فروش برقرار شود؟
تمامی فاکتورهای بالا و تعداد زیادی فاکتور که خودتان مشخص میکنید،
دربرگیرنده شاخص موفقیت استراتژی بازاریابی کسب و کار شماست.
هزینههای بازاریابی بدون در نظر گرفتن شاخصهای موفقیت دور ریختن سرمایه است.
هر فعالیت بازاریابی شاخصهای موفقیت خاص خود را دارد که قبل از سرمایهگذاری، باید مشخص شود.